محل تبلیغات شما


بگو فاطمهجان ، نمیشه بمونی

کجا داریمیری تو خیلی جوونی

حالابعد چند ماه ، شکسته سکوتت

شد عجلوفاتی دعایِ قنوتت

حلالمکن امشب ، اگه داری میری

نگفتیچرا دست به پهلو میگیری

من اونرویِ ماهُ ندیدم سه ماهِ

ببخشیدکه خونم برات قتلگاهِ

ببینالتماسِ دلِ دخترت رو

چرا جمعکردی دیگه بسترت رو

میشهدیگه امشب تو روتو نگیری؟

بدونِمن آخه کجا داری میری؟

نمیگیکه بی تو یه خونه خرابم

برا هرسلامم که میدی جوابم

 

*خدانکنه آدم بدونه یا بهش بگن دیگه آخرین شبُ روزایِ عمرِ مادرته مادر یه مسافرت میرهبچه شُ به صد نفر میسپره همه‌ی مادرا وقتی راحت میمیرن که دختراشونُ عروس کنن ،پسراشونُ داماد اما مادر ما جوون بود بچه های قد و نیم قد داشت *

 

شده بسترتو پرِ لاله بازم

آخه کارمن نیست که تابوت بسازم

به تابوتِدیگه تمومه حواست

بازمخونِ تازست به روی لباست

داریراه میری نشسته نشسته

دیدماز نفس هات که دَندَت شکسته

بمونپیش حیدر یه روزم یه روزِ

نمیذارماین دفعه پهلوت بسوزه

 نمیذارماین خونه آتیش و دود شه

نمیذارماین دفعه گونَت کبود شه

نبینمعلی جان که غمگین نشستی

بگو تابدونم ازم راضی هستی؟

 

*علیجان به زور اومدم تو کوچه پهلوم خیلی درد میکرد بچمُ کشته بودن علی جان اومدمازت حمایت کنم

 

میزدمرا مغیرهُ یک تن به او نگفت

زن راکسی مقابل شوهر نمیزند .

 

آی جانممثل مادر مرده ها داری گریه میکنی امام رضا فرمود خدا رحمت کنه اونایی که برای مادرما بلند بلند گریه میکنن آخ مادر *

 

نبینمعلی جان که غمگین نشستی

بگو تابدونم ازم راضی هستی؟

براتزخم دارم به پهلو به سینه

ایناروقبول کن که وسعم همینه

ببخشمکه واسه تو کم زخم خوردم

ببخشتا الانم برا تو نمردم

میخواستمبرا تو بسوزه وجودم

که یارِتو باشم به روی کبودم

خداحافظتو دارم میرم امشب

همه چیزُدیگه سپردم به زینب

حلالمکن آقا که بی یار میشی

سرِ کفنو دفنم گرفتار میشی

از اینخونه جمع کن لباسایِ من رو

نذاربشکنه باز غرور حسن رو

علی جانتو یادت بمونه همیشه

 حسینم غریبه شبا تشنه میشه

 

*علیجان بچه هامُ به تو میسپرم میدونه علی مظهر لطافت و عاطفه است اما مادری چقدر عظمتداره که به امیرالمومنینم‌ میگه حواست با بچه هام باشه . الهی قربونت برم مادر جان الهی قربونِ بچه های قد و نیم قدت برم مادر جان صدا زد علی جان حالا بیا براکشتۀ عراق گریه کنیم برا حسین‌ گریه کنیم اینقده حسین روضه ش عظمت داره ، زهراهم لحظات آخر میگه علی جان بیا برا حسین گریه کنیم علی جان مراقب باش بچه هام گرسنهنمونن همیشه بالا سرِ حسین آب بذار نمیخوام بچه م یه وقت تشنه بمونه

همه مادرانگران گرسنگی و تشنگی بچه هاشونن ؛ یا اباعبدالله من نمیدونم تو گودال چطور صدازد جگرم داره از تشنگی میسوزه (خیلی بی انصافی میذاری من بگما ) گفت دلم سوختسپرمو آب کردم با عجله اومدم تو گودال دیدم شمر داره بیرون میاد (کجا میری؟) گفتمدارم میرم حسینُ سیراب کنم براش آب میبرم نامرد یه نگاه کرد گفت برگرد من خودم حسینُسیراب کردم گفتم چرا دست و پات میلرزه؟گفت رو سینه ش نشستم خنجرمُ در آوردم همچینکه رو حلقومش گذاشتم شنیدم صدای نالۀ خانومی میاد ، هی میگه غریب مادر .*


میخواستمکه با تو بمانم ولی نشد

در غربتتو اشک فشانم ولی نشد

میخواستمشرار دل داغ دیده را

ساکتکنم به اشک روانم ولی نشد

 

*هیچیبرا مادر سخت تر ازین نیستا*

 

میخواستمکه زینبِ خود را بغل کنم

بر رویِزانویم بنشانم ولی نشد

گفتمکه در زبانۀ آتش خلیل وار

نام توگل کند با زبانم ولی نشد

گفتمبه کوچه بند ز دست تو وا کند

از دستدشمنت برهانم ولی نشد

گفتمبرای دلخوشیِ تو نماز را

یک بارایستاده بخوانم ولی نشد

 

*انشاءالله هیچوقت مادرتو تو بستر نبینی نوجوونا و جوونا میفهمن ، لمس میکنن ، درکمیکنن اما بعضی چیزارو تا نبینی یه خورده سنت بالاتر نره نمیتونی قبول کنی

مریضِبد حال اینطوریه روزای آخر مخصوصاً روز آخر ، همه میگن‌حالش خوب شد بعد در و دیوارمادر از جا نتونست بلند بشه اما روز آخر تا بچه ها بلند شدن دیدن مادر تو بستر نیستخوشحال شدن دیدن مادر نشسته داره خونه رو آب و جارو میکنه اینقدر خوشحال شدنهمه به هم خبر دادن

روز آخرخودش خونه رو آب و جارو کرد،خودش بچه هاشو شست و شو داد موهای زینبُ خودش شانه کردزبان حال بگم ، هی میگفت مادر ان شاالله هیچوقت این موها پریشون نشه حتی تو گودال فرمود تنورُ روشن کنید بچه هام چند وقته دستپختِ منو نخوردن لذتِ مادر اینه کهخودش برا بچه هاش غذا درست کنه خودش شروع کرد نان پختن

غسل کردرفت تو حجره رو به قبله دراز کشید فرمود تا چند لحظۀ دیگه منو صدا کن ، اگه دیدی جوابنمیدم زود برو مسجد علی رو خبر کن چشم خانوم . روپوش سفیدُ رو صورتش کشید تک و تنها ساعتی گذشت صدا زدم یا فاطمه دیدم جواب نمیده رنگم پرید یا بنت محمد المصطفی ؛ دیدمجواب نمیده یا زوجة ولی الله ؛ یا اُم الحسن و الحسین دیدم جواب نمیده به سر و صورتمزدم اومدم برم‌ مسجد علی رو خبر کنم دیدم دوتا آقازاده اومدن ؛ اسماء چه خبر شدهمادرمون کجاس ؟ گفتم بچه ها بیاید برید غذاتونُ بخورید نخواستم بچه ها رو زود خبر بدمیه وقت دیدم آقا یه نگاهی کرد فرمود اسما تا به حال کی دیدی ما بی مادر غذا بخوریم؟یه نگاه کردم گفتم آقازاده ها از این به بعد دیگه باید بی مادر غذا بخورید دوتاآقازاده اومدن یکی میگه مادر من حسنم یکی میگه مادر من حسینم (حاضری همۀ دنیارو سرت خراب بشه ولی زمین خوردن باباتو نبینی ) یه وقت علی با اون عظمت بچه ها اومدنبه بابا خبر بدن بابا ؛ تا علی صدایِ بچه ها رو شنید ، از مسجد تا خونۀ زهرا راهی نبود دیدن علیِ خیبر شکن با عجله میدوه هی زمین میخوره هی صدا میزنه زهرا *



سینه زنی واحد زیبا ویژۀ ایام شهادت حضرت امام رضا علیه السلام و وداع با ماهِ صفر به نفسِ کربلایی حسین طاهری اجرا شده در ماهِ صفر سال ۱۳۹۷

سینه زنی زمینه زیبا ویژۀ شهادت حضرت علی ابن موسی الرضا علیه السلام به نفسِ حاج محمد طاهری اجرا شده ، ماهِ صفر سال ۱۳۹۷

قسمت_اول نجوا با امام زمان روحی له الفدا ویژۀ ایام شهادت حضرت امام رضا علیه السلام و وداع با ماهِ صفر به نفسِ حاج محمد طاهری اجرا شده ، ماهِ صفر سال ۱۳۹۷

تو ,مادر ,بچه ,رو ,علی ,، ,علی جان ,ولی نشد ,بچه ها ,روز آخر ,تو گودال ,دوتا آقازاده اومدن

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

یگان موزیک - دانلود آهنگ جدید کسب درامد از اینترنت و نکات پشت پرده ♥ انفـــــــــــــرادی ♥ دورهمی سازندگان ایرانی توهمات ratdaytrangas کلاس کارو فناوری .... خانم ملیانیان دبیر کارو فناوری9 ،8، 7 alerukan forsimpwordvasc