محل تبلیغات شما


شفیعه ا ی که شفا می دهد، جوابشده است

فَلَک به رویِ سَرِ مرتضی خرابشده است

 

نفس کشیدنِ زهرا، چقدر قیمتیاَست

که قَدرِ جانِ علی، هر نفس حسابشده است

 

*گفتن:بابا!مادر مُرد.روای میگه: از خونه تا مسجد راهی نبود،اصلاً تو هم بوده،هی علی می خوردزمین، هی بلند میشد.وارد حجره ی فاطمه شد،دید پارچه ای کشیدن رو صورتِ زهرا.زینبینهر کدوم گوشه ای نشستن،زینب و اُم الکلثوم دارن میلرزن.اومد بالا سر زهرا نشست،پارچهرو کنار زد.فاطمه جان!.*

 

برای صورتِ او بَرگِ گُل ضرردارد

همان کسی که به او حورا خطابشده است

 

از امام صادق علیه السلام پرسیدند:آقاجان!چرا به مادرِ شما گفتند: اِنسیَّةَ الحورا ؟ فرمود: حوریه توی بهشت اگر برگ بهشتی ازدرخت جدا بشه،تو آسمون بچرخه.از کنارِ صورتِ حوریه رد بشه،صورت حوریه کبود میشه.

چقدر لطیفِ.اون وقت اون نامردسیلی هاش مشهور بوده،در عرب میشناختنش،اون وقت شما تصور کنید این نانجیب،دست های بلند،قلبشپر از کینه، حالا زهرا رو تنها گیر آوُرده.*

 

مهریه ی فاطمه را شَرمِ مرتضیپرداخت

برای دادن مهرش، چقدر آب شدهاست

 

دلیل شرم علی، بال زخمی زهراست

دلیل شرم علی، قصه طناب شده است

#شاعرمحسن حنیفی

 

*همچینکه پارچه رو کنار زد،زینب داره می بینه،دو تا دستای کوچیکش را گذاشت رو صورتِ مادرتا بابا صورت رو نبینه،هفتاد و چند روزِ زهرا رو گرفته.دستای کوچیک زینب رو علی گرفت،عزیزِدلِ بابا، تو فکر کردی بابا خبر نداره؟

 علی سَرِ فاطمه رو گذاشت رو زانوش،دخترِرسول الله! دید جواب نمیآد.مادرِ حسن و حسین! دید جواب نمیآد.رمز و کلیدِ قفلِزبون فاطمه یه کلمه است،زهرا! من علی امتا گفت: من علی ام،چشمای زهرا باز شد.دیدعلی نشسته،قطره قطره اشک های چشمِ علی رویِ صورت فاطمه.زهرا با همون دستِ شکسته،که جون نداره بالا بیاره،هی دست رو میخواد بالا بیاره،اما دست می اُفته،بار دوم،بارسوم،امیرالمؤمنین فرمود: فاطمه! میخوای چه کنی؟ این دستِ شکسته رو اینقدر بالا نیار.دسترو برد زیرِ دست زهرا،دست رو بالا بیاره.اینقدر زهرا خانومِ،اینقدر علی دوستِ،یهبار نگفت:علی تو صورتت رو پایین بیار،اصلاً نمیخوام ببینم سرت پایین باشه،علیِ من همیشهباید سرش بالا باشه،دستِ زهرا رو آورد بالا،بالا،مقابل صورت،یه وقت امیرالمؤمنین دیدانگشتای بی رمق زهرا حرکت کرد،اشکایِ صورتِ علی رو پاک کرد،علی جان!جلویِ من اینجورگریه نکن.

شبِ شهادتِ مادرِ،اما بی حسیننمیشه،بی کربلا نمیشه،رفقا وقتی علی گفت:زهرا! من علی ام،زهرا چشماش رو باز کرد،شروعکرد با علی حرف زدن،اما " لا یوْمَ کیوْمِک یا ابا عبدالله  " ابی عبدالله هرچی صدا زد:علی اکبر! من باباتم.*

 

ای پسر من پدرِ پیرِ تو هستم

پدرِ پیر و زمین گیرِ تو هستم

 

سخنی گوی  دلم را خوش کن

 تو که آتش زده ای خاموش کن



سینه زنی واحد زیبا ویژۀ ایام شهادت حضرت امام رضا علیه السلام و وداع با ماهِ صفر به نفسِ کربلایی حسین طاهری اجرا شده در ماهِ صفر سال ۱۳۹۷

سینه زنی زمینه زیبا ویژۀ شهادت حضرت علی ابن موسی الرضا علیه السلام به نفسِ حاج محمد طاهری اجرا شده ، ماهِ صفر سال ۱۳۹۷

قسمت_اول نجوا با امام زمان روحی له الفدا ویژۀ ایام شهادت حضرت امام رضا علیه السلام و وداع با ماهِ صفر به نفسِ حاج محمد طاهری اجرا شده ، ماهِ صفر سال ۱۳۹۷

رو ,علی ,زهرا ,  ,فاطمه ,صورتِ ,شده است ,است   ,زهرا رو ,*   ,من علی

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

Jose's blog خــــــــرده شــــــعر حدیث بخرید و بفروشید worldiscmaquar خرید اینترنتی انواع روتختی ترک برای نوزاد و کودک و نوجوان دهکده ی سلامت حمیدمظاهری راد glanealcere صادرات به عراق liecilikol